English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4314 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
issue a warning U اخطار صادر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
send out U صادر کردن
exporting U صادر کردن
export U صادر کردن
promulge U صادر کردن
pronounce U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
emit U صادر کردن
emits U صادر کردن
emitted U صادر کردن
emitting U صادر کردن
issues U صادر کردن
issue U صادر کردن
issued U صادر کردن
exported U صادر کردن
certificate U گواهی صادر کردن
pass a sentence U حکم صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
to issue instructions U دستور صادر کردن
re export U دوباره صادر کردن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
warned U اخطار کردن به
cite U اخطار کردن
previse U اخطار کردن
cautioned U اخطار کردن به
warns U اخطار کردن به
notifies U اخطار کردن به
cited U اخطار کردن
caution U اخطار کردن به
warn U اخطار کردن به
cites U اخطار کردن
notified U اخطار کردن به
cautions U اخطار کردن به
misfeasance U اخطار کردن
cautioning U اخطار کردن به
notifying U اخطار کردن به
notify U اخطار کردن به
citing U اخطار کردن
forewarns U ازپیش اخطار کردن
notify someone U به کسی اخطار کردن
forewarned U ازپیش اخطار کردن
forewarn U ازپیش اخطار کردن
to serve notice on a person U رسما بکسی اخطار کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
announcing U اعلان کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
announce U اعلان کردن اخطار کردن
announced U اعلان کردن اخطار کردن
announces U اعلان کردن اخطار کردن
emanate U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanates U صادر شدن
issued U صادر شدن
emanating U صادر شدن
outgoing U صادر شونده
issue U صادر شدن
emanative U صادر شونده
issues U صادر شدن
exporters U صادر کننده
issuable U صادر کردنی
issuant U صادر کننده
exporter U صادر کننده
warrantor U صادر کننده warrant
originator U صادر کننده پیام
issuing bank U بانک صادر کننده
originators U صادر کننده پیام
ago U : صادر شدن پیش رفتن
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
penalty U اخطار
noticed U اخطار
premonition U اخطار
penalties U اخطار
premonitions U اخطار
caveats U اخطار
talking-to U اخطار
notice U اخطار
signal U اخطار
signaled U اخطار
signalled U اخطار
caveat U اخطار
notices U اخطار
talking to U اخطار
warnings U اخطار
monition U اخطار
warning line U خط اخطار
notification U اخطار
prenotion U اخطار
bidding U اخطار
tip off U اخطار
tip-off U اخطار
tip-offs U اخطار
yello card U اخطار
warning U اخطار
noticing U اخطار
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
premonition U اخطار قبلی
warning sign U علامت اخطار
penalty U پنالتی اخطار
notifiable U اخطار کردنی
denunciation U اخطار تهدیدامیز
penalties U پنالتی اخطار
premonitory U اخطار کننده
caveat subscriptor U اخطار به عضو
premonitions U اخطار قبلی
caveat venditor U اخطار به فروشنده
caveat subscriptor U اخطار به مشترک
caveat emptor U اخطار به خریدار
warner U اخطار کننده
forewarning U اخطار قبلی
denunciations U اخطار تهدیدامیز
caution U اخطار توجه
points of order U اخطار نظامنامهای
point of order U اخطار نظامنامهای
cautioned U اخطار توجه
till further notice U تا اخطار ثانوی
cautioning U اخطار توجه
until further notice U تا اخطار ثانوی
cognizance U اخطار قانونی
cognizance U اخطار رسمی
cautions U اخطار توجه
signaller U اخطار کننده
admonishment U اخطار تنبیه
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
bleeps U ایجاد صدای اخطار
premonitory U متضمن اخطار قبلی
monitorial U مبصر اخطار امیز
serve notice on U اخطار کتبی دادن به
alarmed U اعلان خطر اخطار
short notice U اخطار کوتاه مدت
alarm U اعلان خطر اخطار
at his call U بر حسب اخطار یا احضار او
alarmingly U اعلان خطر اخطار
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
alarms U اعلان خطر اخطار
premonitor U از پیش اخطار کننده
alarum U اخطار شیپور حاضرباش
bleep U ایجاد صدای اخطار
bleeped U ایجاد صدای اخطار
bleeping U ایجاد صدای اخطار
He took no heed of my warning. U به اخطار من توجهی نکرد
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
beep U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping U صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped U صدای اخطار قابل شنیدن
beeped U صدای اخطار قابل شنیدن
beeping U صدای اخطار قابل شنیدن
beeps U صدای اخطار قابل شنیدن
give two months notice U دو ماه پیشتر اخطار دادن
bleeps U صدای اخطار قابل شنیدن
bleep U صدای اخطار قابل شنیدن
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
monitory U وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
stuck beacon U ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
alerted U وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alerts U وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alert U وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
alarmed U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarm U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarmingly U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarms U زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
false U اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
indicator U نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
alerted U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerts U تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com